برهان صدیقین

پیش از مطالعه ی این پست مطالعه بخش اخر پست قبلی(اصل برهان) لازم است.

شرح:

تصوری که انسان از ذات الهی دارد ، این است که خداوند سبحان موجودی است دارای ضرورت ازلیه.انچه برهان صدیقین بر ان نظر دارد ناظر به ذات الهی بوده و متوجه صفات و افعال او نیست.

ضرورت ازلیه غیر از ضرورت ذاتیه ، وصفیه و شرطیه است.در هر کدام از موارد فوق ثبوت محمول برای موضوع به شرط ، قید و یا وصفی خاص وابسته است لکن در ضرورت ازلیه حکم به ثبوت محمول برای موضوع وابسته به هیچ قید و شرطی نیست به عبارت روان تر در ضرورت ازلیه حکم همواره و در همه حال برای موضوع ثابت است.

لذا ضرورت ازلیه داشتن خداوند به این معناست که واقعیت داشتن برای او به هیچ شرط و قیدی مشروط نبوده و ذات او در همه حال واقعیت دارد.

مدعای برهان صدیقین این است که تحقق واقعیتی که از ضرورت ازلی برخوردار است یک قضیه ی بدیهی اولی است و راهی برای تردید در ان وجود نداد به بیان دیگر مرز سفسطه و فلسفه در پذیرفتن این قضیه است.سفسطه انکار اصل واقعیت است و فلسفه قبول ان و بطلان سفسطه بدیهی اولی است ، چنان که اصل واقعیت نیز اولی بوده و راهی برای تردید در ان نیست.اگر بخواهیم برهان را به بیان روان و غیر فلسفی بیان کنیم باید گفت

اگر اصل واقعیت در شرطی از شرایط ، مثلا در یک اغاز یا در یک انجام در فرضی خاص و یا ظرفی مخصوص زایل شده باشد از دو حال بیرون نیست

یا زوال ان واقعیت ندارد و به دروغ و مجاز گفته میشود واقعیت از بین رفت ، پس در این حال واقعیت محفوظ است و یا انکه زوال ان دارای واقعیت است یعنی واقعا واقعیت از بین رفته است که باز در این حالت ثبوت اصل واقعیت مورد اذعان خواهد بود.دلیل این موضوع ان است که پذیرش نفی واقعیت در شرط ، قید و ظرف خاص مستلزم پذیرش واقعیت ان ظرف ، شرط و قید خاص است و این یعنی ثبوت اصل واقعیت از همان نقطه ای که انکار میشود.انچه که از این تنبه و توجه به اصل واقعیت مستفاد میشود ان است که ثبوت اصل واقعیت دارای ضرورت ازلیه است.

و اما مصداق اصل واقعیت هیچ کدام از واقعیات محدود نیست چه انکه هر کدام از این واقعیات مانند انسان ، حیوان ، زمان و....مشروط به شرط خاص و محدود به حدی خاص هستند و قضایایی که از این واقعیات محدود خبر میدهند در محدوده ی مصداق خود صادق بوده و در خارج از ان کاذب هستند.

به عنوان مثال انسان و حیوان به عنوان یک واقعیت به واسطه ی محدودیت زمانی و مکانی قابل انکار اند و مثلا میتوان زمانی را در نظر گرفت که واقعیت انسان در ان تحقق نیابد و یا مکانی را در نظر گرفت که حیوان در ان نباشد و شرطی چون عدم تغییر و حرکت را در نظر گرفت که منجر به اعدام زمان شود حال انکه تحقق اصل واقعیت چنان که شرحش محدود به هیچ قید و شرط خاصی نیست و دارای ضرورت ازلیه است.لذا مصداق اصل واقعیت نیز دارای چنین ویژگی خواهد بود و لذا واجب بالذات است.

 مزایای برهان صدیقین

1-  از جمله مهمترین ویژگی های این برهان ان است که به هیچ مقدمه ی فلسفی ویژه ای احتیاج ندارد و به عنوان اولین مساله ی فلسفی هر مکتبی قابل طرح است به این جهت بر فرض صحیح بودن اشکالات کانت و یا فلاسفه ی تحلیلی بر متافیزیک و معرفت متافیزیکی هیچ یک از این اشکالات بر برهان صدیقین وارد نیست.چه انکه رد این برهان به معنای رد فلسفه و پذیرش سفسطه است.

2-   از جمله دیگر دست اوردهای این برهان ان است که در باب معرفت ، علم به واجب را به عنوان اولین و بدیهی ترین قضیه مطرح کرده و اثبات میکند از انجایی که علم ما به ثبوت اصل واقعیت همواره ثابت و خدشه ناپذیر است لذا علم ما به ازلی بودن ذات واجب و علم ما به علم ما به ازلی بودن ذات واجب نیز ، ثابت و خدشه ناپذیر است.

البته این برهان مزایا و دست اوردهای فلسفی دیگری (به خصوص در باب معرفت ) دارد که به سبب خروج از موضوع بحث از طرح و بیان ان ها صرف نظر میکنیم.