در پست پيشين با اشاره به روش هاي اثبات ولايت فقيه به تببين يكي از براهين عقلي محض كه در كتاب حكومت ولايي مورد استناد واقع شده است و سپس نويسنده اقدام به رد ان نموده پرداختيم.در اين پست به بررسي يكي از اشكالاتي كه نويسنده به اين برهان گرفته است مينشينيم لذا از كساني كه براي اولين بار اين پست را ميخوانند تقاضا ميكنم ابتدا به مطالعه ي پست پيشين بپردازند..نويسنده در كل چهار ايراد به اين برهان گرفته  كه ما ابتدا ايراد او را عينا از كتاب حكومت ولايي انتخاب كرده و در اينجا مطرح ميكنيم و سپس بعد از شرح و تبيين ايراد به بررسي و نقد ان ميپردازيم.پيبش از ورود به بحث شرح يك نكته ضروري است:دليل عقلي محضي كه بر اثبات ولايت فقيه اقامه ميشود عينا دليلي است كه در اثبات اصل نبوت و امامت اقامه شده است و به همين دليل ولايت فقيه شعاعي از مساله ي امامت است.لذا نويسنده كتاب حكومت ولايي پيش از مطرح ساختن برهان و رد ان به اين نكته اشاره نموده است.حال به طرح و بررسي اولين نقد وي ميپردازيم:

"اول:تاكيد اين برهان بر زندگي دنيا و احتياج زندگي دنيوي به قوانين است و تنها ناظر بر مصالح اجتماعي دنياست و در ان موضوع كمال انسان و حيات ابدي و ابعاد اخروي انساني اخذ نشده است"(1)

 

توضيح اشكال:

برهان نظم اجتماعي كه از ادله ي اثبات نبوت به حساب مي ايد در اثار بسياري از فلاسفه مشهور اسلامي من جمله شيخ الرئيس ابن سينا در كتاب الهيات شفا(2) و همچنين در ميان متاخرين علامه طباطبايي رضوان الله عليه به چشم ميخورد.در اين برهان ضرورت نبوت و امامت با تكيه بر اصل ضرورت داشتن قانون براي فرار از هرج و مرج و بي نظمي و همچنين ناتواني بشر در تنظيم و اجراي قانون مناسب اين كار اثبات ميشود.نويسنده كتاب حكومت ولايي با بيان اين نكته كه برهان نظم اجتماعي تنها بر اساس نيازهاي مادي بشري و مصالح اجتماعي او تنظيم شده است نميتواند برهاني تام در اثبات نبوت و امامت باشد چرا كه نياز بشر به پيامبر و امام معصوم امري فراتر از ابعاد اجتماعي و مادي دنيا به حساب مي ايد.از اين رو ملحوظ نشدن موضوعاتي از قبيل كمال انساني و سعادت اخروي انسان در برهان نشان از نقص و ناتواني ان در اثبات نياز همه جانبه بشر به اصولي چون نبوت و امامت دارد.لذا نويسنده با وارد اوردن اين اشكال در اصل برهان اثبات نبوت و امامت به طريق اولي مقدمه ي اخر برهان را كه استدلالي در اثبات ولايت فقيه بوده است مخدوش نموده.و در پايان بخش ادله ي عقلي محض بر اثبات ولايت فقيه اورده است:

"وجه اساسي نياز به امام نظم اجتماعي نيست تا به برهان اول تمسك شود"(3)

 

پاسخ:پيش از ارايه پاسخ ذكر اين نكته لازم است كه اصل برهان نظم اجتماعي را به شكل الزام اور تري نيز ميتوان تقرير كرد كه در صورت تمايل در قسمت نظرات به تقرير ان خواهم پرداخت.حال  به بررسي اشكال فوق در سه مرحله ميپردازيم.

1-بايد توجه داشت براهيني كه براي برخي از مطالب اقامه ميشود هر كدام داراي مراتبي است كه طبق كارامدي انها هر يك در جايگاه ويژه خود مطرح ميشود.هدف از ارايه اين برهان اثبات اصل نبوت از طريق اجتماعي بودن زندگي انسان و نيازمندي وي به قانون و عدم امكان تدوين قانون كامل و جامع بدون وحي و نيز عدم سودمندي قانون معصوم بدون مبين و مجري معصوم است و اين مساله خود ويژگي برهان به حساب مي ايد نه امري براي انتقاد و مذمت ان.

2-اصل بر ان است كه براهين اقامه شده بر اصول مختلف الزام اور بوده و ضرورت يك اصل را اثبات نمايند و اگر برهاني داراي چنين ويژگي بود خدشه اي بر ان وارد نيست.به عنوان مثال براهيني كه بر اثبات وجود باري تعالي اقامه ميشوند بالغ بر پنج برهان قطعي بوده كه هر كدام داراي ويژگي هايي است در حالي كه برهان ديگر از ان ويژگي عاري است.به عنوان مثال برهان نظم ازاين طريق كه نظم عالم را ناظمي است به اثبات وجود خدا ميپردازد و برهان امكان و وجوب حتي اندك اشاره اي به اين موضوع ندارد ايا ميتوان گفت كه برهان امكان و وجوب نميتواند برهان تامي باشد چرا كه به ناظم بودن خدا اشاره اي ندارد؟بطلان اين گفتار كاملا اشكار است وسر ناصواب بودن همان است كه در بند اول گفتيم يعني براهيني كه براي اثبات برخي مطالب بيان ميشود داراي مراتبي است و ارگ هر كدام از اين مراتب الزام اور باشند داراي صحت و سقم بوده و خدشه اي بر ان وارد نيست.

3-با صرف نظر از دو بند بالا برهان نظم اجتماعي را با اضافه نمودن اين بند در ابتداي برهان كه "لازمه ي سعادت بشري زندگي صحيح و درست در اين دنيا است كه با تببين منظم و عاقلانه ي ارتباط انسانها با يكديگر و عالم ميسر است". ميتوان بازسازي و تقرير نمود و در اين صورت اشكال فوق نيز بر ان وارد نيست.گرچه اين اشكال همراه با مغلطه بوده و با تبديل ويژگي برهان به نقص ان از طريق رجوع به براهين ديگر و خلط مبحث خدشه اي مغلطه اميز را شكل داده است................ادامه دارد....!


 پينوشت 1: محسن كديور-حكومت ولايي-1377 نشر ني-ص 366

پينوشت2:ابن سينا، الالهيات من الشفاء ،المقاله العاشره،الفصل الثاني في اثبات النبوه و كيفيه دعوه النبي الي الله و المعاد اليه،ص441

پينوشت3: محسن كديور-حكومت ولايي-1377 نشر ني-ص 371

پينوشت 4:ميلاد علت خلقت بر تمام مخلوقات مبارك!

پينوشت 5:با دلي ارام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوي جايگاه ابدي سفر ميكنم.(امام خميني (ره))

ياد اين حقيقت هميشه زنده ي تاريخ گرامي باد!

پينوشت 6:سكوت معنا دار، ابلهانه و متعفنانه ي فعالين به اصطلاح حقوق بشر(كه انگار فقط  نوع خاصي از بشر را شامل ميشود)در برابر جنايت جديد اين نو فاشيست ها صهيونيست لكه ي سياهي ديگري بر دفتر ننگين احمال كاري ها و لجن كاري هايشان حك كرد و به همه اثبات كرد كه امثال شيرين عبادي موجوداتي منفور و حقيرند كه تنها براي حفظ منافع خود دم از حقوق بشر ميزنند و جايي كه پاي منافعشان در ميان باشد براي انكه مبادا لكه اي بر ننگ نامه ي نوبلشان بيافتد خفقان گرفته و وظيفه شان را فراموش ميكنند.ايا اين سكوت شاعبه و ظن ديگري جز جيره خواري امثال اينان را به جاي ميگذارد؟؟؟؟