كديور مخلوعي مغلطه گر
نتيجه.ولايت شرعي فقيه بر مردم فاقد مستند معتبر عقلي و نقلي است .لذا مورد تحت اصل عدم ولايت باقي مي ماند.يعني فقيهان ولايت شرعي بر مردم ندارند!(1)
البته تا كنون كتب و مقالات زيادي در رد اين كتاب نوشته شده با اين حساب ميتوان كتاب ولايت فقاهت و عدالت علامه فقيد و استاد بزرگوار ايت الله العظمي جوادي املي را يكي از بهترين و متقن ترين كتبي به حساب اورد كه در پاسخ اين كتاب نوشته شده است.
در اين پست و پست بعدي قصد دارم تا به بررسي يكي از شبهات نسبتا متقن نويسنده بپردازم.در ابتدا تذكر چند نكته لازم مي ايد:
"1-دلايلي كه در اثبات ولايت فقيه اقامه ميشود شامل سه دسته:دلايل عقلي محض،دلايل ملفق از عقل و نقل و دلايل نقلي محض مي باشد.
2-انچه كه در اين پست و احتملا پست بعدي مورد نظر قرار ميگيرد پيرامون يكي از دلايل عقلي محضي است كه بر اثبات ولايت فقيه اقامه شده است.شرح اين برهان كه مبتني بر نظم اجتماعي است عينا از كتاب حكومت هاي ولايي انتخاب شده و در ذيل مي ايد.نويسنده پس از نقل اين برهان به نقد ان پرداخته است:
مقدمه اول:انسان اجتماعي است .اختلاف و تنازع طبيعي اجتماع انساني است.
مقدمه دوم:رفع اختلاف و نظم اجتماعي نيازمند قانون و مجري قانون است.
مقدمه سوم:بشر خود قدرت وضع قوانيني كه موجب سعادت در زندگي اجتماعي او بگردد را ندارد(توضيح اين عبارت در انتها مي ايد(2))
مقدمه ي چهارم:اين قانون تنها برخاسته از وحي يعني دين است و لازمه ي اينكه متن دين به طور كامل به ادميان برسد اين است كه اورنده و حافظ ان نيز معصوم باشد.
با ضميمه كردن مقدمه اي ديگر اين برهان بر امامت نيز دلالت ميكند:
مقدمه پنجم:تفصيل تعاليم خداوند و رسول و تبيين انها نيازمند امام معصوم است.
واضح است كه سه مقدمه ي اول اين برهان عام است اما دو مقدمه ي اخير ان مختص معصومين است.لذا براي تطبيق ان بر ولي فقيه دو مقدمه ي اخير اينگونه بازسازي شده است:
(هدايت نوع انسان نه بدون وحي وحي الهي ميسر است و نه بدون رهبر وحي شناس و عامل به ان.يعني تنها نزول وحي و القاء مجموع قوانين به صورت كتاب اسماني توسط فرشته كافي نيست بلكه وجود انساني كه مستقيما و بلاواسطه حامل ان وحي باشد و يا غير مستقيم و مع الواسطه حافظ و مجري ان باشد ضروري است و گرنه همان محذور هرج و مرج لازم مي ايد...بنابر اين براي عنصر فاعلي جامعه تصور نائب يا نماينده رواست گرچه براي عنصر صوري يعني وحي الهي تصور بدل يا عوض نارواست،زيرا با حفظ اصل لايزال نوبت به غير نميرسد.)(3).................ادامه دارد.
پينوشت1:محسن كديور-حكومت ولايي-1377 نشر ني-ص392
پينوشت2:در متن كتاب خلاصه ي برهان اثبات نبوت و امامت اورده شده است به همين جهت نويسنده از توضيح و تفصيل مقدمات صرف نظر كرده است و از انجايي كه نظرات كتاب درون ديني است فرض بر ان است كه خواننده اين مقدمات را پذيرفته است.در صورتي كه اين مقدمه(سوم)خود نتيجه چندين استدلال عقلي محض است.يعني انكه عبارت: بشر توان وضع قوانيني كه موجب سعادت زندگي اجتماعي خود بگردد را ندارد حاصل چندين استدالا عقلاني است كه اگر خواننده اي با ان مخالف بود در قسمت نظرات مطرح كنيد تا به بيان اين استدلالت بپردازيم.
پينوشت 3: محسن كديور-حكومت ولايي-1377 نشر ني-ص 362 و ص 363
پينوشت 4:در پست بعدي به بيان رديات محسن كديور پرداخته و اگر مجالي دست دهد به نقد اين رديات مي پردازيم.در حال حاضر خوانندگان به بيان ديدگاه هاي خود و نقد و رد اين استدلالي كه در اثبات ولايت فقيه اورده شده بپردازند و يا نظرات تكميلي خود را پيرامون ان بيان كنند!