به ياد ياس كبود!
و هنگاميکه خدا براي پيامبرش خانه ي انبباء( بهشت) و آرامگاه اصفيائ را برگزيد، خار و خاشاک نفاق در شما ظاهر شد و جامه ي دين کهنه شد.(بخشي از خطبه فدك حضرت فاطمه (س))
و بوي ياس هنوز هم هر غروب كوچه هاي شهر پيامبر را پر ميكند.
و مدينه اين شهر نبوي كه روزي اواي وحي در كوچه هايش به گوش ميرسيد هنوز با وجود غربتي هزار و چند صد ساله بارها و بارها خاطره ي شوم ان روزها را به ياد مياورد.روزهايي كه از شدت و وسعت بلا ها براي ياس پيامبر همچون شب ، تيره و تار گشته بود(1).هنوز هر غروب كوچه ها ي مدينه سرشار از رايحه ي ياس ميشوند و اگر رهگذري اهل دل ، دل بدين رايحه بسپارد بوي ياس او را با خود ميبرد ميبرد به سال يازدهم هجري قمري و حكايتي عاشقانه!
كوچه هاي مدينه شهادت دهيد......شهادت دهيد بر مظلوميت ياس....واي بر شما دهان باز كنيد و شهادت دهيد.....شهادت دهيد انچه را كه سالهاست بر دل نهفته ايد.به بانگ بلند بگوييد چه گذشت بر يادگاري پيامبر.....شهادت دهيد كه چه گذشت ميان ديوار و در شهادت دهيد كه چه گذشت در ميان ديوار هاي سنگي....چه گذشت بر ماترك پيامبر؟؟؟
و كوچه هاي مدينه شهادت ميدهند بر مظلوميتي حماسي بر تلاش دختري براي احياي دين پدرش.
صداي دختري به گوش ميرسد صدايي كه از عمق تاريخ مي ايد و تا ابد ادامه خواهد داشت صدايي كه هزاران راز نهفته و سربسته دارد صدايي كه بغضي هزار ساله درونش ميجوشد بغض و غربتي كه شيعه ميسازد بغض و غربتي به وسعت مسجد و محراب كوفه،بغض و غربتي به وسعت گودي قتلگاه،بغض و غربتي به وسعت زندان و شكنجه و جامهاي زهر الود!
صدايي به گوش ميرسد صدايي كه هيچ گاه خاموش نميشود و همواره به گوش عائله بشري خواهد رسيد تا زماني كه.........
صدايي به گوش ميرسد....:(اي پسر ابي قحافه !ايا در كتاب خدا نوشته شده است كه تو از پدرت ارث ببري و من از پدرم ارث نبرم؟افترا بزرگي بر خدا مي بنديد؛ايا عمدا كتاب خدا را كنار گذاشته و قران را پشت سر انداخته ايد؟مگر در قران مجيد نيامده است كه :هر گاه يكي از شما را زمان مرگ فرا رسيد ،چنانچه داراي متاع دنياست براي پدر و مادر و خويشانش به نحو شايسته وصيت كند.شما بر اساس چه حكمي مرا از ارث پدر م محروم كرديد؟ايا خداوند شما را ايه اي مخصوص گردانيده و پدرم را از ان اخراج كرده است؟ايا شما به خاص و عام قران از پدرم محمد(ص) و پسر عمويم علي(ص) داناتريد؟)(2)
خليفه و اطرافيانش درمانده از پاسخ گويي صداي مردماني را ميشنوند كه در حقانيت علي و فاطمه دم ميزنند (انگاه امير مومنان علي بن ابي الطالب(ع) لب به سخن ميگشايد:چرا فاطمه را از ميراث پدرش محروم نمودي حال انكه در حيات پدرش اين ملك متصرف بوده است.
ابوبكر ميگويد:فدك مال همه ي مسلمانان است چنانچه فاطمه شاهدي بياورد كه فدك ملك اوست ان را به وي پس خواهم داد.
دوباره پسر ابي الطالب ميگويد:ايا درباره ما به غير انچه درباره ديگران حكم ميكني ميخواهي حكم نمايي !بر طبق فرمان رسول خدا شاهد و گواه مدعي مياورد نه متصرف.تو بر خلاف اين حكم قطعي و مسلم از فاطمه كه متصرف در ملك است شاهد طلب ميكني؟ايا نميداني كه قول فاطمه كه يكي از اصحاب كسا و مشمول ايه تطهير است عين حقيقت مي باشد؟ايا اگر دو نفر در حضور تو شهادت دهند فاطمه مرتكب حرام شده است چه ميكني؟گفت:مانند ديگران بر عليه او حكم جاري ميكنم!!حضرت فرمود:در اين صورت از جمله كفار خواهي بود زيرا شهادت خدا را درباره ي فاطمه ناديده گرفته و به شهادت دو انسان جايز الخطا ترتيب داده اي.ايا از نظر تو فاطمه (س) براي مال بي ارزش دنيا مرتكب دروغ و غصب ميشود؟تو شهادت صديقه ي اطهر را رد ميكني و شهادت يك مرد اعرابي كه بر پاشنه ي پاي خود بول ميكند را قبول ميكني؟ان حضبرت پس از گفتن اين جملات با ناراحتي مسجد را ترك كرد.هياهوي عجيبي در ميان مردم بپاخاست عده اي از مردم ميگفتند:حق با علي و فاطمه است.چرا در حق دختر پيامبر اين گونه عمل ميشود؟در اين هنگام ابوبكر بالاي منبر رفت و گفت:اي مردم!چرا سر و صدا ميكنيد؟به اين دليل او اين حرفها را ميزند كه من شهادتش را رد كرده ام.همانا او مثل روباهي است كه شاهدش دم اوست!او ماجراجو و فتنه انگيز است.فتنه هاي كوچك را بزرگ نشان ميدهد و مردم را به فساد ترغيب ميكند.علي از زنان و ضعفا كمك ميگيرد و مانند ام طحال كه زن فاحشه اي در جاهليت بوده است ميباشد)(3)
اه بار خدايا چه ميگويد اين يار غار پيامبر چه گذشته است بر اين پيرمرد!ايا او علي را اينگونه خطاب ميكند؟؟ايا بياد ندارد كه رسول خدا(ص) فرمود (هر كه علي را دشنام دهد مرا دشنام داده و هركه مرا دشنام دهد خدا را دشنام داده است)(4)
انگاه دختر رسول خدا دل شكسته لب به سخن گشود: (امروز دل مرا شكستيد و حق مرا تضييع كرديد؛من در روز قيامت در محكمه عدل الهي حق خود را از شما خواهم گرفت)(5)
چه چيز است كه فاطمه را اين همه ازار ميدهد ايا ملك فدك است كه دل او را اينچنين شكسته است!ايا علت دل شكستگي زهرا(س)را ميتوان در امور مادي جبران كرد.حاشالله اگر اينگونه باشد.فاطمه و همسرش علي را چه به امور دنيوي.كوچه هاي مدينه شهادت دهيد كه از چه قلب دختر رسول اينگونه به رنج امده است مگر علي نگفته بود كه: از انچه اسمان بر ان سايه افكنده بود يك فدك در دست ما بود كه عده اي بر ان بخل ورزيده و عده اي سخاوتمندانه از ان چشم پوشيدند.(6)
پس چه شده است كه فاطمه به اين حد رنجيده؟
اري كوچه هاي مدينه ميدانند غم فاطمه چيست!كوچه هاي مدينه خوب ميدانند كه پسران فاطمه نيز سنگيني اين غم را تحمل خواهند كرد.فاطمه نگران است.فاطمه نگران شده است از براي دين پدرش!!!حال كه خليفه وقت و يار غار پيامبر اينگونه سخنان نبوي را تحريف ميكند و مقابل فرمان الهي و حضرت رسول مي ايستد چه بر سر دين خدا خواهد امد؟و فاطمه امده است تا جلوي اين انحراف را بگيرد.فاطمه ميبيند فرق شكسته ي علي را ميبيند جام زهري در كام حسن را ميبيند سر بريده ي حسين او همه ي اينها را ميبيند و خوب ميداند كه حاصل اين انحراف چه خواهد شد.فاطمه ميداند كه در اينده اي نه چندان دور چه بر سر دين خدا خواهد امد و چه كساني بر مسند پيامبر تكيه خواهند زد.و او امده است تا يكتنه جلوي همه ي اين انحرافات را بگيرد امده است.فاطمه امده است تا جلوي جريان تجدد گرا و سنت شكني را بگيرد.و فاطمه اين دردانه ي رسول خدا در سال يازدهم هجري كاري كرد كه تاريخ هيچ گاه فراموش نخواهد كرد!!!كاري به عظمت و وسعت تاريخ....!
ادامه دارد.....!
پينوشت تا حدي
مرتبط:منابع از كتب اهل سنت انتخاب شده است و تنها منبع يك مطلب نهج البلاغه بوده
است تا اشكالي بر مطالب وارد نباشد.
1-از بيانات حضرت فاطمه
2-النهايه في غريب الحديث،ابن اثير 4/273
3-شرح نهج البلاغه ،ابن ابي الحديد 16/215 نامه 45
4-البدايه و النهايه،ابن كثير 5/215 حوادث سنه 10 هجري
5-السقيفه و فدك ،جوهري ص 98-101
6-نامه 45 نهج البلاغه